×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× ax- sherhaye asheghane
×

آدرس وبلاگ من

tinajiiiiiigar.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/tina2010

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

عشق 3

ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی؟ خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی از تیر کجتابی تو،آخر کمان شد قامتم کاخت نگون باد ای فلک! با ما چه بد تا می کنی! ای شمع رقصان با نسیم!آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمی ، چو با دشمن مدارا می کنی آتش پرید از تیشه ات امشب مگر ای کوهکن! از دست شیرین درد دل ، با سنگ خارا می کنی با چون منی نازک خیال ،ابرو کشیدن از ملال زشت است ای وحشی غزال! اما چه زیبا می کنی امروز ما بیچارگان،امید فرداییش نیست این دانی و با ما هنوز، امروز و فردا می کنی دیدم به آتش بازی ات شوق تماشای به سر آتش زدم دز خود بیا ، گر خود تماشا می کنی آه سحرگاه تو را ، ای شمع! مشتاقم به جان باری بیا گر آه خود ، با ناله سودا می کنی ای غم! بگو از دست تو، آخر کجا باید شدن در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا می کنی ما شهریارا!بلبلان دیدیم بر طرف چمن شور افکن و شیرین سخن،اما تو غوغا می کنی خدایا خسته ام ، خسته دیگه از خستگی خوابم نمی بره اینقدر خسته که دوست دارم یه شب دوست دارم یه شب بدون استرس بدون فکر در آرامش کامل در آرامش کامل دراز بکشم چشمامو ببندم و بخوابم یه خواب عمیق یه خواب عمیق که با صدای هیچکس بیدار نشم که مبادا آرامشم بهم بخوره خدایا یه خواب ابدی که تنها با صدای تو بیدار بشم و بگی کیان بنده گناه کار من بنده گناه کار من بیدار شو من تو رو به آرزوت رسوندم تو آلان پیش منی تو آغوش منی دیگه استرس نداشته باش در آرامش کامل با خیال راحت بدون هیچ فکری بخواب آروم آروم روز ها میگذرند لحظه ها از پی هم میتازند وگذشت ایام,چون چروکی است که برچهره من میماند روزهامیگذرند , که سکوتی ممتد, برلبم میرقصد قصه هایی که زدل می آیند , زیرسنگینی این بارسکوت بی صدامیمیرند روزها میگذرند , که به خود میگویم گرکسی آمدوبرداشت زلب مهرسکوت گرکسی آمدوگفت قطعه شعری بسرود گرکسی آمدوازراه صفا دل ما را بربود حرفهاخواهم زد , شعرها خواهم خواند بهر هر خلق جهان , قصه ای خواهم ساخت روزها میگذرند که به خود میگویم گرکسی آمدوبرزخم دلم , مرحمی تازه گذاشت گرکسی آمدوبرروی دلم , طرحی ازخنده گذاشت گرکسی آمدودرخاطرمن , نقشی ازخودانداخت بازکنم قصه هاسازکنم گره از ابروی هر غمزده ای درجهان بازکنم من به خود میگویم اگرآمدآن شخص !!!!!! من به او خواهم گفت , آنچه درمحبس دل زندانیست من به او خواهم گفت , تاابددردل من مهمانیست ولی افسوس و دریغ آمدی نقشی زخود در سر من افکندی دل ربودی و به زیر قدمت افکندی دیده دریا کردی عقل شیدا کردی طرح جاوید سکوت , توبه جای لبخند , برلبم افکندی دل به امید دوا آمده بود به جفا درد برآن زخم کهن افکندی روزها می آیند لحظه ها ازپی هم میتازند من به خود میگویم مستحق مرگ است گر کبوتر بدهد دل به عقاب من نیستم آنکه باید می بودم ، آنکه باید باشم دل مسوزان که ز هر دل به خدا راهی هست هر که را هیچ به کف نیست ز دل آهی هست توی خلوت پر از همهمه, که صدایی به صدات نمیرسه اگه میتونی منو دعا بکن, من که دستم به خدا نمیرسه آسمونا ارزونی پرنده ها, جای آسمونا یه قفس بده همه ی دار و ندارمو بگیر, هر چی بودمو دوباره پس بده بازم هیچ راهی به مقصد نرسید, من هزار و یک شبه معطل م تا ته جاده ی دنیا رفتم و بازم انگار سر جای اولم چرا دنیا با تمام وسعتش مرهمی برای زخم من نداشت؟ پای هر چی که دویدم آخرش حسرت داشتنشو رو دلم گذاشت سر رو شونه های سنگ روزگار قد این فاصله هق هق میکنم دارم از ثانیه ها سیر میشم, دارم از دوری تو دق میکنم پشت خنده های مصنوعی من, دل به این بغض گلوشکن بده روزگار سردمو ورق بزن دست مهربونتو به من بده گم شدم توی شبی که خودمم, شبی که حتی یه فانوس نداره منو با خودت ببر به روشنی, آخه هیشکی مث تو منو دوس نداره لک زده دلم واسه یه همزبون, شیشه ی دل همه سنگ شده میدونی دلیل گریه هام چیه؟ آی خدا دلم واست تنگ شده شبها وقتی من و دل تنهای تنها می مونیم واسه هم قصه ای از روز جدائی می خونیم میگم ای دل ، دل آلوده ی درد اگه روزی بکشم ناله سرد آه و نالم می گیره دومنشون رو آتیش عشق می سوزونه همشون رو شبها وقتی منو دل تنهای تنها می مونیم واسه هم قصه ای از روز جدائی می خونیم تو مصیبت کشی ای دل،می دونم میون آتیشی ای دل ، می دونم داری پرپر می زنی ، جون می کنی اینو از اشکهای چشمات می خونم شبها وقتی من و دل تنهای تنها می مونیم واسه هم قصه ای از روز جدائی می خونیم دیگه دل طفلکی دیوونه شده مثل من ، در به در از خونه شده نداره هیچکس و این دل،می دونم دیوونه ، همدم دیوونه شده فرو ریزید ای اشک های سوزان!با آرامش همیشگی خود فرو ریزید و در این ریزش لحظه ای درنگ مکنید. زمانی خانه شما دلی پرشور و سینه ای پر هیجان بود. افسوس اکنون مسکنتان به جز گونه ای زرد و چهره ای پژمرده نیست! خسته و در به در شهر غمم شبم از هر چی شبه سیاه تره زندگی زندون سرد کینه هاست رو دلم زخم هزار تا خنجره چی می شد اون دستای کوچیک و گرم رو سرم دست نوازش می کشید بستر تنهائی و سرد منو بوسه گرمی به آتش می کشید چی می شد تو خونه ی کوچیک من غنچه های گل غم وا نمی شد چی می شد هیچکسی تنهام نمی ذاشت جز خدا هیچکسی تنها نمی شد من هنوزم در به در شهر غمم شبم از هر چی شبه سیاه تره زندگی زندون سرد کینه هاست رو دلم زخم هزارتا خنجره
چهارشنبه 7 دی 1390 - 2:16:19 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ali

alihajipour

http://yak_taz.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 7 دی 1390   6:18:10 PM

سلام عزيزم خيلي قشنگ بود آفرين گلكم

http://hossein-hoj.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 7 دی 1390   2:38:41 PM

..................

آمار وبلاگ

11518 بازدید

3 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

3 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements